علت ترسهای کودک از عوامل مختلف چیست؟ آیا این ترس ها با مرور زمان از بین میروند؟
برخی از کودکان هیچگاه معنای ترس را درک نمیکنند؛ اما بسیاری از آنها، با مجموعهای از تجارب ترسناک در طول زندگیشان روبهرو میشوند. آنها از افراد غریبه، تاریکی، حیوانات، طوفان، توالت و یا هرچیز جدید یا متفاوتی میترسند. اینگونه ترسها در برخی سنین یا دورههایی خاص تشدید میشوند. برای مثال ترس از صداهای بلند در دو سالگی به اوج میرسد.
با اینکه دوره زندگی برای کودکان سراسر تفریح است؛ اما همینطور دورهای است که اطلاعاتشان درمورد مکان و زمان در این دنیای بزرگ، افزایش مییابد. کودک در این مرحله از چیزهای جدید، اشیاء بزرگ مانند قطار، وسایل پر سر و صدایی نظیر جاروبرقی و همینطور حیوانات گوناگون میترسد. افزون بر این موارد، در این دوره یکی از بزرگترین ترسهای کودکان آن است که مبادا والدینشان آنها را ترک کنند.
با افزایش تجارب کودک در محیط زندگی، برخی ترسها از میان میروند؛ اما انواع دیگری از ترس، جای موارد قبل را میگیرد. بعضی از کودکان سه تا چهار ساله ممکن است به ویژه از صداهای بلند و یا تاریکی بترسند؛ اما کودکان پنج ساله باتجربهتر هستند، آنها درمورد قطار، اتومبیلها و حیوانات، اطلاعاتی به دست آوردهاند؛ ولی ممکن است هنوز از تاریکی و یا آسیبهای احتمالی وحشت داشته باشند. در این سن، ممکن است هنوز ترس از جدایی از پدر و مادر در ذهن کودک وجود داشته باشد.
بعضی از کودکان از ابتدا حیوانات را دوست دارند، اما برخی دیگر، از حیوانات میترسند. کودک در دو تا سه سالگی متوجه میشود که بعضی از حیوانات خطرناک هستند، اما برای تشخیص انواع خطرناک دانش کافی ندارد، پس به دنبال این وضعیت در نزدیکشدن به آنها احتیاط میکند. اگر تجربة بدی از نزدیکی به حیوانات برای کودک پیش نیاید، این احتیاط تا سن پنج یا شش سالگی برطرف میشود، اما در غیر این صورت، ترسی دائمی در او شکل می گیرد.
دورکردن کودک از حیواناتی نظیر مار، موش و یا حیوانات بزرگ عقلانی است، اما درمورد حیوانات خانگی و اهلی بهتر است کودک را از آنها دور نکنیم. برای کاهش ترس فرزندتان راههای بسیاری وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
در ابتدا بهتر است ترس کودک را نادیده بگیرید. به جای هرگونه صحبت، با رفتار خود نشان دهید که از حیوانات نمیترسید. وقتی با هم به یک سگ نزدیک میشوید، منتظر واکنش کودک نباشید. بلکه بیتوجه به او، سگ را نوازش کنید. کودک را مجبور به تقلید از رفتار خود نکنید، بلکه به عنوان الگویی مثبت، رفتار با حیوانات اهلی را به او بیاموزید.
تا حد امکان، جزییات ترس کودک را کشف کنید. او ممکن است از اینکه گربه صورتش را پنجول بکشد و یا سگ گازش بگیرد، بترسد.
3- عکسهایی از حیوان را به کودک نشان دهید
ابتدا نظر خودتان را در مورد حیوانی که کودک از آن میترسد، بیان کرده، سپس با استفاده از شکلهای کتابها و مجلهها سرصحبت را با کودک باز کنید. در مورد طرز ایستادن و نشستن و رفتار حیوانی که حالت دوستانهای دارد با او صحبت کنید. عکسها را در همهجای خانه پخش کنید تا کودک هر وقت خواست، نگاهی به آنها بیندازد.
4- در مورد این حیوان بررسی کنید
داستانهایی را درباره این حیوان برای کودک بخوانید. مراقب باشید این داستانها ترسناک نباشند. برای افزایش معلومات کودک، مقاله یا کتابهای غیرداستانی نیز برایش بخوانید. در مورد خطرات این حیوان اطلاعات صحیحی در اختیارش قرار دهید. برای کودکی که از سگ میترسد بسیار ارزشمند است که بداند وقتی سگی دمش را تکان میدهد، عوعو میکند و گوشهایش را پایین میاندازد، حالت دوستانهای دارد یا حتی ممکن است از او ترسیده باشد.
بهتر است این فیلمها درباره ماجراهای یک فرد با حیوانش باشند، که به ویژه وقتی مؤثرتر هستند که هنرپیشه نقش اول آنها، یک کودک باشد.
کودک را به نزدیکشدن به حیوانی که از آن میترسد، مجبور نکنید. بهتر است بگذارید کودکان دیگر را در کنار حیوانات تماشا کند. ابتدا، با هم، از داخل خانه حیوان را تماشا کنید؛ سپس از خانه خارج شوید، ولی فاصلهای مطمئن را حفظ کنید. کمکم فاصله را کم کنید؛ اما مراقب احساس امنیت در کودک باشید. صبور باشید. حتی ممکن است چند قدم نزدیکشدن به حیوان به چندین روز تمرین نیاز داشته باشد.
درحالی که کودکتان کمی دورتر ایستاده است (ترجیحاً کنار یک دوست) به حیوان نزدیک شوید و با صدای بلند، رفتار خود را برای کودک توضیح دهید: «ببین، دارم دستم رو برای سگ دراز میکنم تا دستم رو بو بکشه. حالا دارم پشت گوشهایش رو میخارانم. میبینی چهجوری دمش رو تکون میده؟ انگار دوست داره کسی نازش کنه.»
در داخل خانه درباره نحوه رفتارتان با حیوان صحبت کنید. نقش آن حیوان را بازی کنید تا کودک بتواند نزدیکشدن به حیوان را با شما تمرین کند. برای مثال، اگر نقش یک سگ را ایفا میکنید: عوعو کنید، دمتان را تکان دهید (!) و دست یا پای کودک را بو بکشید. در همین حال، از قول سگ بگویید: «ببین، من دارم دمم رو تکون میدم چون میخوام باهات دوست بشم؛ اما چون یککم ازت میترسم، دارم تو رو بو میکنم.» برای بامزهشدن بازی، بهتر است پس از شما کودک نقش سگ را بازی کند.
بکوشید کوچکترین و آرامترین حیوان را برای مرحله اول انتخاب کنید. درحالیکه دست کودک را گرفتهاید، به آرامی به طرف حیوان پیش روید و او را تحسین کنید. به کودک یادآوری کنید تا تنفس خود را کنترل کند.
1- به کودک بیاموزید با خودش حرف بزند. برای مثال، با خود بگوید: «من حالم خوبه، اصلاً نمیترسم. این سگه خیلی بامزه است.»
2- در هنگام نزدیکشدن به حیوان از کودک بخواهید میزان ترسش را بیان کند. هر قدم که به حیوان نزدیکتر میشوید، مکث کرده و میزان ترس کودک را بپرسید. کودک، برای بیان ترس خود، از اعداد یک تا ده استفاده میکند. اگر این عدد به ده نزدیک بود، کمی صبر کنید. پس از یک دقیقه دوباره بپرسید. اگر درجه ترس پایین آمد، به حرکت خود ادامه دهید. میتوانید برای ایجاد حس امنیت، دو قدم به جلو بردارید و سپس یک قدم به عقب برگردید تا به تدریج، به فاصلهای برسید که بتوانید حیوان را لمس کنید.
بکوشید موقعیتهای بیشتری را برای رویارویی کودک با حیوانی که از آن میترسد، ایجاد کنید.
1- زمان بیشتری با حیوان بازی کنید. بزرگترین موفقیت برای کودک، لمس حیوان است. راه درست این کار را به او بیاموزید. اگر حیوان اهلی باشد او به زودی روش کار را فرا میگیرد. اگر احساس میکنید که ترس کودک کاهش یافته است، کمکم از او دور شوید و همینطور او را به نوازش حیوان تشویق کنید. بگذارید فاصله را کودک تعیین کند و برای دورترشدن، از او اجازه بگیرید.
2- پس از کسب موفقیت در مرحله قبل، میتوانید یک حیوان بزرگتر از همان نوع را انتخاب کنید. (برای مثال اگر در حالت قبلی با یک توله سگ تمرین میکردید، حالا یک سگ بالغ را انتخاب کنید.)
3- به کودک بیاموزید چهطور با حیوانات غریبه برخورد کند. علائمی را که حیوان برای ابراز دوستی یا دشمنی و عصبانیت به کار میبرد، به کودک بیاموزید. برای مثال، دم تکاندادن سگ نشانه دوستی است؛ اما اگر در حال نشاندادن دندانهایش پارس میکند، بهتر است در آن هنگام از او فاصله گرفت.
در صورتی که کودک بر ترسش غلبه کرده بود و خانواده نیز با آوردن یک حیوان به خانه موافق بود، درباره چگونگی آن به بحث و گفتوگو بپردازید. قبل از هر چیز با دوستان یا خانوادههای دیگری که چنین حیوانی را نگاه میدارند، ملاقاتی داشته باشید. مطمئن شوید که ترس کودک آنقدر کم شده است که آوردن حیوان خانگی تجربه ناخوشایندی برای او نمیباشد. امکانات خود را برای این کار به دقت در نظر بگیرید.
تقریباً همه کودکان، حداقل برای مدتی از تاریکی میترسند. این ترس اغلب در دو تا سه سالگی ظاهر میشود. ترس از تاریکی در میان کودکان، متفاوت و در حال تغییر است؛ یک شب از هیولا و شب دیگر از دزد میترسند. معمولاً اطمیناندادن به کودک (هر چند جزیی) مانع از تشدید و مزمنشدن ترس میشود؛ اما گاهی ترس در کودک باقی میماند. در این صورت پیشنهادهای زیر شما را در غلبه بر آن مشکل، یاری خواهند داد.
هیچگاه بر روی احساساتی مثل ترس، سرپوش نگذارید، بلکه به آنها اعتراف کنید؛ زیرا به نظر کودک آنها واقعی هستند. به او اطمینان دهید که چیزی برای ترسیدن وجود ندارد؛ اما احساسات او را به عنوان احمقانه یا بچگانه بودن، مسخره نکنید. از کودک بپرسید که در تاریکی از چه چیزی میترسد. در یک اتاق تاریک، کنار او بنشینید و بخواهید علت ترس خود را شرح دهد.
مجموعهای از بازیها میتوانند کودک را به تاریکی عادت دهند. به برخی از این بازیها توجه کنید:
1- دنبال بازی. خودتان نقش راهنما را بر عهده بگیرد و از کودک بخواهید شما را دنبال کند. بهتر است با دستتان او را راهنمایی کنید. در ابتدا، بازی را در روشنایی انجام دهید و فقط گاهی وارد تاریکی شوید؛ اما به تدریج، مدت زمان بیشتری را در تاریکی بگذرانید. اگر کودک خواست، جای خود را با او عوض کنید.
2- بشمار بازی. همراه با فرزندتان در یک محل تاریک بایستید و تا عدد سه بشمارید. کمکم، این زمان را طولانیتر کنید تا به شصت ثانیه برسد. او را از صمیم قلب تحسین کنید. به تدریج، صدایتان را پایینتر بیاورید. برای یک کودک بزرگتر میتوانید این زمان را تا چند دقیقه نیز افزایش دهید.
3- در تاریکی، گرگم به هوا بازی کنید. هر کدام به نوبت گرگ شوید و در حین بازی، حسابی سر و صدا کنید.
4- اتاقی مخصوص برای بازی بسازید. برای نمونه، بر روی میز پتویی بیندازید و به کودک اجازه دهید تا به زیر آن برود و برایش در و پنجره درست کند. این مکان، فضای مناسبی برای بازیکردن در تاریکی است.
5- در ترس کودک شریک شوید. همراه با کودکتان در اتاقی تاریک بنشینید و سایهها را تماشا کنید و به صداهایی که او را میترساند، گوش دهید. در صورت لزوم، چراغ اتاق را روشن کنید و منشاء سایهها یا صداها را برای او توضیح دهید. بگذارید کودک بکوشد با درآوردن صداهای عجیب و غریب شما را بترساند. شما هم مانند یک آدم ترسو رفتار کنید تا احساس کند در این بازی موفق شده است.
6- با او قایم باشک بازی کنید و یا اشیایی را در یک مکان تاریک، مخفی کنید و از او بخواهید آن را پیدا کند تا در این صورت یک علامت مثبت به دست آورد. میتوانید برای هر سه علامت مثبت هدیهای کوچک به او بدهید.
1- شب هنگام، قبل از خواب درها و پنجرهها را با همکاری کودک، قفل کنید. توضیح دهید که دزد به ندرت به خانهای که کسی در آن است، وارد میشود و همینطور بگویید که اگر دزدی وارد خانه شود شما زودتر بیدار خواهید شد. در صورت امکان، یک زنگ در اتاق کودک تعبیه کنید تا اطمینان یابد هر موقع که بخواهد میتواند شما را خبر کند. وسایل حفاظتی اضافی نظیر چفتهای پشت در و پنجره یا حتی سیستم دزدگیر میتوانند در کاهش ترس کودک، نقش بسزایی داشته باشند.
2- از یک کلید دیمر استفاده کنید. روش استفاده از این کلید را به کودک بیاموزید. هرشب با دیمر، شدت نور لامپ را کمتر کنید تا زمانی که به راحتی بتواند در تاریکی مطلق بخوابد.
3- همراه با کودکتان درحالی که یک چراغ قوه در دست دارید به اتاق تاریکی وارد شوید و نقش جاسوسها را بازی کنید.
4- به فرزندتان بیاموزید تا در تاریکی با خودش صحبت کند. وقتی او جمله هایی نظیر «من نمیترسم. هیچچیز نمیتونه به من صدمه بزنه» را تکرار کند، میتواند خودش را شجاع بداند.
هرگاه، کودک را در غلبه بر ترسش موفق دیدید، موفقیت او را تحسین کنید.
1- یک جدول شجاعت طراحی کنید. منظور از شجاعت، انجام وظیفه محولشده در تاریکی است (حتی با وجود احساس ترس). بهتر است در مراحل نخست، اتاق کاملاً تاریک نباشد، برای مثال، از کلید دیمر استفاده کنید و یا چراغ قوهای در اختیار کودک قرار دهید. برای شب اول، دو دقیقه در تاریکی کافی است؛ اما هر شب یک دقیقه به این زمان بیفزایید. این کار را تا آنجا ادامه دهید که کودک بتواند قبل از به خواب رفتن، به راحتی در رختخوابش دراز بکشد، در صورت موفقیت کودک، یک علامت مثبت در جدول بگذارید و بگویید که اگر تعداد این علامتها برای مثال، به پنج عدد برسد، هدیهای خوب به او خواهید داد.
وقتی کودک نشان داد که ترسش از تاریکی از میان رفته است، او را برای تماشای فیلم مورد علاقهاش به سینما ببرید. در صورت لزوم، اجازه دهید یکی از اسباببازیهایش را همراه خود بیاورد و یا دست شما را بگیرد، و نکته آخر اینکه، ذرت بو داده را فراموش نکنید!
1. مشخص کنید چه صداهایی موجب ترس کودک میشوند. درباره این صداها با او صحبت کنید و علت ترسش را جویا شوید. پس از تهیه فهرستی از این صداها آن را برحسب میزان ترس کودک مرتب کنید.
2. صداها را بازسازی کنید. صداهایی را که موجب ترس کودک میشوند، بر روی کاست ضبط کنید. بکوشید کیفیت ضبط تا حد امکان بالا باشد.
3. کودک را آماده کنید. توضیح دهید که میخواهید با استفاده از صدای ضبط شده، به او کمک کنید تا بر ترسش غلبه کند. به او اجازه دهید صدای ضبط صوت را خودش تنظیم کند و هرگاه بخواهد آن را قطع کند.
4. ضبط صوت را روشن کنید. در حالی که کودک در آرامش کامل به سر میبرد، ضبط را با صدای کم روشن کنید. از او بخواهید میزان اضطراب خود را با یکی از اعداد یک تا ده بیان کند. به تدریج، صدای ضبط صوت را بلندتر کنید و یا بگذارید کودک، این کار را انجام دهد. آنقدر این کار را تکرار کنید تا به راحتی بتواند با صدای بلند به آن گوش دهد. تحسین را فراموش نکنید.
5. از تجربههای حقیقی استفاده کنید. صداها را به صورت زنده و واقعی ایجاد کنید. از کودک بخواهید اگر میترسد گوشهایش را با دست بگیرد. بادکنکی را بترکانید، با چکش بر روی میخ بکوبید و یا یک تفنگ ترقهای را شلیک کنید. کمکم از کودک بخواهید به تنهایی این کارها را انجام دهد.
بسیاری از پدر و مادرهای ترسو وقتی فرزندان خود را در حال بالارفتن از درخت یا راهرفتن روی شیروانی خانه میبینند، آرزو میکنند کاش بچههایشان از ارتفاع میترسیدند. مانند بسیاری از ترسها این نوع ترس نیز ذاتی است و در سنین خاصی مشاهده میشود. شیرخواران، به علت عدم تکاملِ توانایی تشخیص عمق از ارتفاع، کمتر میترسند؛ ولی یک کودک سه ساله ممکن است از ایستادن در بالای پلکان هم وحشت داشته باشد.
بسیاری از نوجوانان آنقدر از ارتفاع میترسند که حتی از سرسره بالا نمیروند و سوارشدن بر چرخفلک برایشان خارج از تصور است. ترس از ارتفاع، کودکان را از بسیاری از تفریحات محروم میکند و موجب جدایی بین آنها و سایر هم سن و سالانشان میشود. این ترس حتی ممکن است در تمام طول زندگی با آنها همراه باشد. درواقع، طبق یک گزارش تحقیقاتی مشخص شده است که 35 درصد بزرگسالان از ارتفاع میترسند. همه این افراد، در هر سنی که باشند نشانههای مشترکی را ذکر میکنند: گیجی، عدم تعادل و در اغلب موارد احساس اینکه یک آهنربا آنها را به سوی زمین جذب میکند. بنابراین، برای کمک به فرزندتان در خلاصشدن از شر این نوع ترس، پیشنهادهای ما را به کار گیرید.
وقتی یک کودک دو یا سه ساله ترسش را آشکار میکند، برای جلوگیری از دائمی شدن آن، واکنش شدیدی نشان ندهید و کودک را تحت فشار نگذارید.
1- از او حمایت کنید. وقتی به مکان مرتفعی میروید دستش را بگیرید یا بگذارید انگشت شما را بگیرد. او برای کسب اعتماد به نفس، نیازمند زمان است.
2- بگذارید دیگران را مشاهده کند. فرصتی فراهم کنید تا کودکان دیگر را در حال بازی با سرسره تماشا کند. اگر تصمیم گرفت این بازی را امتحان کند، لبخندی از رضایت بزنید. اگر فقط تا نیمه نردبان بالا رفت باز هم او را تحسین کنید. بگویید: «دفعه بعد یه پله بالاتر میری»، این رفتار موجب شکلگیری اعتماد به نفس در کودک میشود. هرگز از جملههایی مانند: «بچهبازی در نیار. برو بالا!» یا حتی «خیلی خوشحالم که دیگه از ارتفاع نمیترسی.» استفاده نکنید. اشاره غیرزبانی هم ممکن است ترس کودک را تشدید کند. به او تلقین منفی نکنید که چون دیروز میترسیده امروز هم خواهد ترسید.
3- کودک را تحت فشار نگذارید. اگر خودتان از ارتفاع میترسید، هرگز ترس خود را بروز ندهید؛ همچنین، کودک را برای این ترس، مسخره نکنید. بهتر است به جای آنکه بالارفتن از سرسره را شجاعت تلقی کنیم، جنبه تفریحی این عمل را به کودک گوشزد کنیم.
اگر ترس کودک پس از سن چهار سالگی نیز ادامه یافت، آموزش روشهایی را که موجب کاهش اضطراب میشوند، شروع کنید. شاید او هرگاه که میترسد، تنفسش تند و کوتاه میشود و در نتیجه احساس گیجی میکند و ترسش از سقوط بیشتر میشود. این واقعیت را برای کودک شرح دهید و روش صحیح تنفس را به او بیاموزید.
یکی از بهترین راهها برای مقاومکردن کودک نسبت به ترس از ارتفاع، آن است که مجبورش کنید بالارفتن از نردبان را یاد بگیرد.
1. از کودک بخواهید بر روی اولین پله نردبان بایستد. پس اگر نمیترسد یک پله بالاتر برود و آنقدر این کار را ادامه دهد تا آنجا که بترسد بالاتر برود. بهتر است در هنگام بالارفتن از نردبان، ترس خود را با اعداد یک تا ده یا حتی توضیح شفاهی بیان کند. وقتی به پلهای رسید که موجب ترسش شد، میتواند پایین بیاید.
2. در کودک، اعتماد ایجاد کنید. اینبار از کودک بخواهید تا از پلهای که موجب ترسش میشود، بالا رود و برای چند ثانیه منتظر بماند؛ در طول این مدت دستش را بگیرید. به تدریج، بکوشید این زمان را طولانیتر کنید تا آنکه بتواند بدون گرفتن دست شما به راحتی بر روی آن پله بایستد. اکنون، وقت آن است که یک پله دیگر بالاتر برود و همان مراحل قبل را تکرار کند.
3. او را تحسین کنید. اگرچه از میانبردن ترس کودک ممکن است روزها، هفتهها، یا حتی ماهها طول بکشد؛ ولی شما همچنان به ستایش تلاش او ادامه دهید. پیشرفت کند یا عقبگرد کودک، نباید تحسین و تمجید شما را به تأخیر اندازد.
وقتی کودک در روش نردبان پیشرفت کرد، از موقعیتهای حقیقی استفاده کنید.
1- کودک را در برابر ترس از ارتفاع مقاوم کنید. اگر از بازی با جانگل جیم میترسد، با همدیگر بر روی آن بازی کنید. دستش را بگیرید و تا هنگامی که ترسش از میان نرفته است به ارتفاع بالاتری نروید.
در مورد سرسره، ابتدا بهتر است با انواع کوچکتر تمرین کنید. خودتان از سرسره بالا بروید و در حالی که کودک را در بغل گرفتهاید، سُر بخورید. آنقدر این کار را انجام دهید تا به تنهایی جرأت بالارفتن و سرخوردن را پیدا کند. اگر خودتان از سرسرهبازی میترسید از یک نفر دیگر خواهش کنید تا با کودک تمرین کند.
یکی از روشهای مفید، استفاده از یک آسانسور با دیوارهای شیشهای است. این نوع آسانسور در بعضی از هتلها وجود دارد. با کودک وارد آسانسور شوید و یک طبقه بالا بروید. سپس برای چند لحظه مکث کنید تا کودک به این ارتفاع عادت کند. به او اطمینان دهید که دوباره به طبقه اول باز میگردید، سپس یک طبقه بالاتر بروید. مطمئن باشید که به این بازی جدید عادت خواهد کرد.
ممکن است از به کارگیری این پیشنهاد آخر، خجالت بکشید. در این صورت، داوطلبی برای اجرای آن پیدا کنید. پیشنهاد دیگر این است که با کودک به پارک بروید و از او بخواهید یکی از حیواناتی را که با انداختن پول شروع به حرکت میکنند، انتخاب کند. سپس همراه او بر روی این وسیله بازی بنشینید و سواری کنید. آن قدر بر روی این بازی تمرین کنید که بتواند به تنهایی با آن بازی کند.
ترس از مرگ یکی از انواع ترسهای معمول در کودکان به شمار میرود و ممکن است به صورت اضطراب شدید از تنهاماندن، ناتوانی در به خوابرفتن و یا صحبت همیشگی درباره مردن تظاهر پیدا کند. چندی پیش، پدری نزد ما آمده بود که درباره دختر سه ساله اش، دنیس، نگران بود. مادربزرگ این کودک، چند هفته پیش فوت شده و به علاوه، سگ آنها نیز چند روز پیش مرده بود. دنیس کاملا غمگین به نظر میرسید. والدین دنیس، در حد سن او به سؤالاتش در مورد مرگ پاسخ داده بودند و سگ جدیدی را نیز به خانه نیاورده بودند. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا رفتار این پدر و مادر با فرزندشان صحیح بوده است؟ پاسخ ما مثبت است.
در پنج یا شش سالگی، بیشتر کودکان سؤالاتی در مورد مرگ می پرسند؛ اما از آنجا که مفهوم چرخه زندگی را به طور کامل درک نکردهاند، مرگ را مرتبط با پیری میدانند و خود را در خطر نمیبینند. در هفت سالگی مشکوک میشوند که مرگ فقط به پیرمردان و پیرزنان اختصاص ندارد و برای آنها نیز محتمل است. در نتیجه، در این سن بیشتر سؤالاتشان درباره بیماریها و عوارض آنها متمرکز میشود. بیشتر کودکان نُه یا ده ساله انتظار دارند، پاسخ سؤالات خود را به طور دقیق دریافت کنند.
ما نباید واقعیتها را از فرزندانمان مخفی کنیم، حتی واقعیت تلخی چون مرگ را. کودکان، در هر صورت به طرق گوناگون با مرگ آشنا میشوند. برای نمونه، مرگ حیوانات خانگی، مرگ بستگان نزدیک و یا مشاهده مردن انسانها یا حیوانات در تلویزیون. باید اجازه دهید در مورد مرگ صحبت کنند، سؤالاتشان را بپرسند و پاسخهایی حقیقی بگیرند.
شاید راحتتر باشد که نیمی از پاسخهای شما واقعی باشد و نیمی دیگر محافظهکارانه؛ اما بهتر است تا آنجا که میتوانید واقعیت ها را بگویید.
1- پاسخ سؤالات باید متناسب با سن کودک باشد. وقتی فرزند چهار ساله شما میپرسد: «وقتی عمه مُرد کجا رفت؟» از پاسخهای پیچیده خودداری کنید. پاسخ شما میتواند براساس اعتقادات مذهبی استوار باشد. برای نمونه، می توانید از این پاسخ ساده استفاده کنید: «رفت به دنیای دیگه، پیش خدا».
2- از واژههای مناسب استفاده کنید. از به کاربردن واژههایی مانند کشتهشدن یا مردن خودداری نکنید؛ زیرا کودک معنی آنها را درک میکند.
3- از پرداختن به داستانهای دروغین خودداری کنید. هنگامی که پدربزرگ فوت کرده است، به کودک نگویید که پدربزرگ به یک سفر طولانی رفته است؛ زیرا ممکن است فکر کند که پدربزرگ، او را دوست نداشته است و یا آنکه سرانجام، روزی بر میگردد. باید به کودک القا کنید که پدربزرگ علاقه زیادی به او داشته است؛ اما دیگر نمیتواند پیش خانوادهاش بازگردد.
4- مرگ را به یک خواب همیشگی تشبیه نکنید؛ زیرا ممکن است موجب اختلال در خواب کودک شود. به او نگویید که خاله به این علت مُرد که بیماری سختی داشت؛ زیرا این مسأله موجب نگرانی شدید کودک در مواقع ابتلا به بیماری میشود.
5- بر روی زندگی و زنده بودن تمرکز کنید. پس از آنکه به کودک اجازه دادید احساس خود را بیان کند و پاسخ سؤالاتش را بگیرد، بر روی زندگی و زندهبودن تمرکز کنید. در مورد روشهای سالم زندگی که موجب طول عمر میشود، بحث کنید. برای مثال، تغذیه صحیح، معاینات پزشکی مرتب، ورزش منظم و غیره.
بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک در مورد مرگ، درک زندگی است. اگر فرزندتان به سن مناسب رسیده است، اجازه دهید گیاهی را بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند. بزرگشدن حیوانات خانگی و تغییرات آنها نیز کمک کنندهاند. وقتی حیوانی میمیرد در حضور کودک آن را دفن کنید؛ اما یادتان باشد بلافاصله حیوان دیگری را جایگزین آن نکنید.
وقتی یکی از نزدیکان یا دوستان، بیمار است، بزرگترها اغلب، کودکان خود را در جریان وضعیت بیمار قرار نمیدهند و میکوشند در حضور آنها صحبت خاصی پیش نیاید؛ اما بهتر است با توجه به سن و شخصیت کودک، تا حدی آنان را در جریان بگذارید.
1- کودکان را در جریان بیماری بگذارید. بهتر است کودکان از بیماری بستگان نزدیک، آگاه باشند؛ اما تشریح شدت و وخامت بیماری ضروری نیست. برای مثال، ابتدا به آنها بگویید که مادربزرگ مریض شده است و دکترها در تلاش هستند تا او را خوب کنند. چند روز بعد میتوانید بگویید که هنوز حال مادربزرگش خوب نشده است. خلاصه به این صورت، قصه را ادامه دهید. قبل از هرگونه اتفاق مهمی، کودکان را آگاه کنید؛ در غیر این صورت، ممکن است به نتیجه نادرستی برسند. برای نمونه، فکر کنند که در مرگ آن شخص، مقصر هستند. ممکن است به یاد آورند که روزی از دست برادرشان عصبانی شده و آرزوی مرگ او را کردهاند و یا شاید فکر کنند که اگر موضوع را میدانستند و بیشتر دعا میکردند یا بیشتر به بیمار سر میزدند، این اتفاق رخ نمیداد.
از سوی دیگر، ممکن است کودک از اینکه از مرگ عمو «لویی» ناراحت نیست، احساس تقصیر کند. برایش شرح دهید که: «چون من با عمو لویی بزرگ شدهام، ناراحت هستم؛ اما تو مدت کمی عمو رو میشناختهای).
در مورد اینکه کودک را به مراسم تشییع جنازه یا تدفین ببرید، خودتان براساس سن و شخصیت کودک و موقعیت، تصمیم بگیرید.
بسیاری از روانشناسان بر این باورند که حضور در مراسم تدفین برای کودکان زیر پنج یا شش سال و همینطور، برای کودکان بزرگتری که حساس هستند، مناسب نیست. اگر کودک تمایل دارد که در این مراسم شرکت نکند به خواست او احترام بگذارید و ناراحت نشوید.
1- برنامههای این مراسم را برای کودک، تشریح کنید. برنامههایی را که قرار است در کلیسا یا مسجد، در قبرستان و در نهایت، در خانه متوفی انجام شود، از پیش به کودکتان شرح دهید. توضیح دهید که سایر مردم در این مراسم چگونه عمل میکنند و او با چه صحنههایی روبهرو خواهد شد.
تزریق آمپول برای هیچکس لذتبخش نیست. دیدن خون و دکتری که روپوش سفید بر تن دارد و حتی محیط بیمارستان میتواند برای بسیاری از مردم ترسناک باشد؛ اما با این وجود، میتوانید به فرزندتان کمک کنید تا در مورد درمان پزشکی، احساس بهتری داشته باشد و آن را با شکیبایی بپذیرد. این روش، سبب خواهد شد تا درمان راحتتر انجام شود و به علاوه، ترس از دوا و دکتر تا دوران بلوغ و بزرگسالی باقی نماند.
پیشنهادهای زیر به شما و پزشک، کمک میکنند تا به حل و رفع مشکل بپردازید و مانع از پیشرفت آن شوید:
ما همیشه از دلایل بیاساس کودکان برای ترسیدن از مراجعه به پزشک، متعجب هستیم؛ اما میتوانیم با توضیحات مختصری نگرانیهای آنها را کاهش دهیم.
1- به کودک حقیقت را بگویید. بیتردید، کودکان نمیدانند که خونشان لخته خواهد شد و خونریزی مختصر پس از تزریق یک آمپول به مرگشان نمیانجامد. به فرزندتان بگویید که حدود چهار لیتر خون در بدن آنها در حال گردش است و همین خون، داروهای تزریقشده را به سراسر بدن میرساند. وقتی برای آزمایش، خون میگیرند، توضیح دهید که چرا این کار را میکنند و چهقدر خون گرفته میشود.
2- تزریق آمپول را برای کودک تشریح کنید. بعضی از کودکان میپندارند آمپول مانند چاقو بدنشان را پاره خواهد کرد؛ اما اگر طول سوزن را به آنها نشان دهیم و به جای بدن کودک، از یک پرتقال برای نمایش نحوه تزریق استفاده کنیم، متوجه خواهند شد که سوزن فقط تا زیر پوست آنها نفوذ میکند نه بیشتر.
مدت زمان تزریق آمپول را به کودک بگویید. بسیاری از کودکان، زمان تزریق را خیلی طولانی میپندارند. شمارش ساده در طول تزریق میتواند این احساس را عوض کند: «ببین فقط هشت شماره طول کشید».
وقتی کودک بتواند واکنشهایش را کنترل کند، شرایط را نیز آسانتر تحمل خواهد کرد.
1- خونسردی را به او بیاموزید. مهارتهای کسب آرامش در این میان، نقش کلیدی دارند. توضیح دهید که اگر ماهیچههایش را شل کند، در هنگام تزریق درد کمتری خواهد داشت. از کودک بخواهید قبل از تزریق آمپول، خود را با یک نفس عمیق آماده کند و آهسته آهسته نفسش را بیرون دهد.
2- از کودک بخواهید به آمپول فکر نکند. اگرچه، بسیاری از پزشکها و پرستارها در پرتکردن حواس کودکان ماهرند؛ اما کمک شما در این زمینه اثر بیشتری دارد. به او توضیح دهید، درست همانطوری است که در حال تماشای کارتون مورد علاقهاش، صدای زنگ تلفن را نمیشنود.
3- هیچگاه، نکوشید کودک را گول بزنید؛ زیرا موجب سلب اعتمادش از شما خواهد شد. کودک باید در این میان، نقش فعالی داشته باشد. به راههای زیر توجه کنید:
مطالعه کتاب، شمارش کتابهایی که روی میز دکتر است، خواندن شعر و شنیدن موسیقی
اگر هنوز فرزندتان از تزریق آمپول میترسد، برنامه زیر را شروع کنید؛ اما قبل از به کارگیری از آن، روش بیان میزان ترس را به کودک بیاموزید.
1- از عکس کمک بگیرید. این عکسها را میتوانید از کتابهای پزشکی، انتخاب کنید؛ اما مؤثرترین راه آن است که از خودتان عکس بگیرید. در عکس اول، بر روی صندلی نشستهاید و آستین خود را بالا زدهاید؛ در عکس دوم، پرستار به شما نزدیک شده است؛ در عکس سوم، پرستار در حال پرکردن آمپول است، در عکس چهارم، آمپول را به بازوی شما نزدیک میکند و در عکس آخر، سوزن در ماهیچه بازوی شماست.
2- از کودکتان بخواهید به این عکسها نگاه کند. عکسها را به ترتیب به او نشان دهید و در هر مرحله، میزان ترسش را جویا شوید. اگر میزان اضطراب او زیاد نبود، بگذارید عکس بعدی را نگاه کند. این تمرینها را آنقدر انجام دهید که مشکلی در نگاهکردن به چنین عکسهایی نداشته باشد.
3- وسایل پزشکی را به او نشان دهید. یک آمپول تهیه کنید و روش کار آن را از دور به او نشان دهید. کم کم به کودک نزدیک شوید تا آن را بهتر ببیند.
«مایکل» از آمپول وحشت داشت. او همیشه در مطب پزشک، حتی وقتی قرار نبود به او آمپول تزریق کنند از ترس جیغ میکشید. ما بستهای سرنگ تهیه کردیم و در کنار او نشستیم. کم کم درحالی که ترس او را کنترل میکردیم، سرنگ را از داخل جلد نایلونیاش خارج کردیم و آن را بر روی میز گذاشتیم. از او خواستیم آن را بردارد و نگاه کند. هنوز یک ساعت نگذشته بود که میخواست ادای دکترها را در آورد و به ما آمپول بزند!
4- کودک را از نزدیک با تزریقات آشنا کنید. فرزندتان را به یک مرکز بهداشتی انتقال خون ببرید و از کارکنان آنجا خواهش کنید در این راه به شما کمک کنند. مشاهده کودکانی که از آمپول نمیترسند و حتی دردشان هم نمیگیرد، از مؤثرترین راهها برای غلبه بر این نوع ترس است. اگر فرزندتان احساس سرگیجه و غش دارد، اجازه دهید بهطور نشسته یا خوابیده تزریق را تماشا کند. در این مواقع از روشهای کسب آرامش استفاده نکنید؛ زیرا این تمرینها با کاهش فشار خون وضعیت را بدتر میکنند.
5- کودک را در تجربههای واقعی دخالت دهید. اگر کودکتان به مرحلهای رسیده است که میتواند صحنه تزریق آمپول و یا خونگیری را تحمل کند، برای طراحی یک برنامه مؤثر با پزشک مشورت کنید. فهرستی را از آنچه باید تحمل کند، نظیر تزریق آمپول، سوزنزدن به نوک انگشت برای تعیین گروه خون و معاینه بالینی، تهیه کنید. در یک روز خلوت نزد پزشک بروید. فرزندتان را به پزشک و پرستار معرفی کنید. به کودک بگویید که در صورت همکاری با شما پاداش خوبی در انتظارش خواهد بود. اجازه دهید تا در طول چند دقیقه با این محیط جدید آشنا شود، سپس کار را شروع کنید. به یاد داشته باشید که هدف شما، پیشرفت تدریجی است. بنابراین انتظار زیادی نداشته باشید.
ترس از دکتر و بیمارستان معمولاً از تجربههای واقعی منشاء گرفته است. اگر لازم است، کودک را نزد پزشک دیگری ببرید و یا بیمارستانی را انتخاب کنید که برایش آشناتر باشد.
1- کودک را به طور منظم نزد پزشک ببرید. در نتیجه، کودک در مییابد که دکتر مراقب سلامتی بچههاست، حتی وقتی که سالم هستند. هدیهای تهیه کنید و مخفیانه به پزشک بدهید تا به عنوان پاداش، آن را به کودک بدهد. تشویق از جانب پزشک، مؤثرتر است.
2- گاهی اوقات، کودک را به بیمارستان نزدیک منزلتان ببرید تا قبل از آنکه روزی به علت بیماری در آنجا بستری شود با محیط بیمارستان، آشنا شود. اگر قوانین بیمارستان اجازه میدهد او را با خود به داخل بخشهای بیمارستان ببرید و از دوست بیمار خود عیادت کنید.
3- علت بستریشدن را برای کودک، توضیح دهید. به او بگویید تا چه مدت باید در بیمارستان تحت نظر باشد. به او قول ندهید که کسی او را اذیت نخواهد کرد. بهتر است قبل از بستریشدن حداقل یک بار او را برای بازدید از این بیمارستان برده باشید. فرصتی پیش آورید تا با پزشکش صحبت کند و سؤالاتش را بپرسد.
وقتی ضرورت بستریشدن را به اطلاع کودک رسانید، بگذارید لوازم شخصی خود را جمعآوری کند و اگر میخواهد، چند اسباب بازی یا حتی پتویش را همراه خود به بیمارستان ببرد.
از کودکان امروزی انتظار میرود که در بیرون از خانه فعالیت داشته باشند، در خانه مادربزرگ بخوابند، به اردوهای تفریحی بروند، و یا شب را در خانه یکی از دوستان بگذرانند؛ ولی بسیاری از کودکان به سبب برخی ترسهای بیموردشان نمیتوانند این قبیل کارها را انجام بدهند. مراحل زیر، به منظور یافتن راهحلی برای غلبه بر نگرانی فرزندتان طراحی شدهاند:
بنشینید و درباره مواردی که کودکتان را میترساند با او صحبت کنید و اگر خودتان نیز در نوجوانی چنین نگرانیهایی را تجربه کردهاید، او را از آنها باخبر کنید. شاید او از موقعیتهای جدید، تاریکی، خیسکردن رختخواب یا دزدیدهشدن میترسد. شاید از این میترسد که نیمهشب از خواب بیدار شود و دیگر نتواند در یک منزل غریبه بخوابد یا حتی مریض شود. برای نمونه، اگر فرزندتان بعضی از شبها رختخوابش را خیس میکند، تا وقتی مشکلش حل نشده است، نباید مجبورش کنید در منزل یکی از دوستانش بخوابد.
از کودک بپرسید دوست دارد عصر را در منزل کدام یک از دوستان یا آشنایان بگذراند؟ سپس این فهرست را براساس میزان علاقه کودک مرتب کنید.
برنامه را با شخصی که کودک با او احساس راحتی بیشتری میکند، آغاز کنید و هدف خود را برای او توضیح دهید. جلسهای تمرینی ترتیب دهید. بدین صورت که کودک را در منزل آن شخص بگذارید و به او بگویید که مثلاً ساعت 7 بعدازظهر به دنبالش میروید. در جلسات بعدی، مدت زمانی را که در منزل آن شخص میماند، طولانیتر کنید. برای مثال، ساعت 8، 9 یا 10 شب دنبالش بروید؛ اما همیشه آماده باشید که اگر کودک میخواهد زودتر از زمان تعیینشده به خانه برگردد، او را بیاورید. پس از چند جلسه، ممکن است به جایی رسیده باشید که ساعت یک نیمهشب و یا دیرتر دنبالش بروید؛ اما نکته این است که بیشتر کودکان در این ساعتها خوابیدهاند. بنابراین، هدف شما از برگزاری اینگونه جلسات تمرینی، این است که کودک، یک شب در منزل آن شخص بخوابد.
بگذارید کودک در مورد آنکه چقدر در منزل دوستش میماند، تصمیمگیری کند. در مورد راهبردهایی که میتواند موجب احساس راحتی و آرامش در منزل آن دوست شود نیز با او صحبت کنید.
1- به کودک بگویید که هروقت بخواهد، میتواند به شما تلفن کند. حتی اگر کار مهمی هم نداشته باشد و فقط هدفش کمی گپزدن با شما باشد.
2- به کودک اجازه دهید اگر میخواهد، وسایلی مانند یک اسباببازی یا کتاب را همراه خود ببرد.
کسب آرامش را به کودک بیاموزید و به او یادآوری کنید تا هنگام بروز ترس، آرام نفس بکشد و کلمه «آرام» را زمزمه کند.
3- فهرستی از جملههای مثبت، تهیه کنید. جملههایی مانند، «اینجا مواظبم هستند»، «بابا و مامان الان حالشون خوبه»، «داره بهم خوش میگذره، خاله سوزان خیلی مهربونه» از او بخواهید هرگاه احساس ترس یا نگرانی میکند، این جملهها را زیرلب زمزمه کند.
پاداش با نشاندادن پیشرفت کودک، به او کمک میکند تا به استقلال دست یابد.
1- هر پیشرفتی را با پاداش تقویت کنید. مهم نیست که کودک در اولین جلسه تمرین میخواهد زود به خانه برگردد، ولی مهم این است که حاضر شده چند ساعتی را بیرون از خانه بگذراند، بنابراین؛ شایسته دریافت پاداش است. دفعات بعد برای دریافت پاداش، باید مدت بیشتری در خانه دوستش بماند. در نهایت، به او بگویید که اگر زمانی تصمیم گرفت شب در آنجا بخوابد، پاداش بسیار بزرگی به دست خواهد آورد.
2- از پیامدهای طبیعی استفاده کنید. یک پیامد منطقی میتواند صرف شام در یک رستوران یا تماشای یک فیلم در سینما باشد. بدین صورت که به کودک بگویید اگر تا ساعت 5/8 شب در خانه دوستش بماند، برای دیدن فیلم سینمایی سانس 9 او را به سینما خواهید برد. راه دیگر این است که به کودک بگویید در صورتی که عصر را در بیرون از خانه بگذراند، میتواند برای شام یک یا چند نفر از دوستانش را به منزل دعوت کند.
وقتی کودک میتواند شب را در منزل شخصی که در ابتدای فهرست بود بگذراند، تمرین را در منزل نفر دوم فهرست ادامه دهید و همینطور، به طرف انتهای فهرست پیش بروید.
وقتی مشکل فرزند شما برای خوابیدن در منزل دیگران حل شد، باید کاری کنید تا بتواند در مکانی غیر از منزل شخصی، مانند یک اردوگاه یا هتل نیز راحت باشد. بدین منظور، ابتدا بکوشید چندبار همراه با همه افراد خانواده به مسافرت بروید تا کودک شرایط جدید را ابتدا در کنار کسانی که با آنها راحت است، تجربه کند.
1- به تدریج، محل پیکنیک را به مکانهایی دورتر انتقال دهید. برای مثال، در ابتدا، پارک محل مناسبی است؛ اما بکوشید برای دفعات بعدی به بیرون از شهر بروید.
2- کودک را در فعالیتهایی که در طول پیکنیک رخ میدهد، شرکت دهید (برای مثال، تهیه غذا یا جمعآوری چوب برای آتش).
اکنون، وقت آن رسیده است که کودک را با دوستانش به یک اردو بفرستید. اردوهایی که از سوی مدارس اداره میشوند، بدین منظور مناسب هستند؛ اما قبلاً از برنامههای اردو اطلاع یابید.
مهارتهای زیادی وجود دارند که شما میخواهید فرزندتان آنها را بیاموزد و شناکردن شاید از مهمترین آنها باشد (بیشتر از نظر حیاتیبودن آن تا جنبه تفریحیاش). فرصت آموختن این فن نیز برای اغلب مردم جامعه فراهم است.
بیشتر کودکان، برای یادگیری شنا دچار مشکل زیادی نخواهند شد، ولی برخی از آنها به قدری از آب میترسند که حتی حاضر نمیشوند سرشان را زیر دوش آب، بشویند. در اغلب موارد، ترس کودک ناشی از یک خاطره تلخ، ترس والدین از آب یا بیتجربگی است.
اگر کودک شما از آب میترسد، راهحلهای زیر مجموعهای از تجاربی هستند که او را در غلبه بر این ترس، یاری خواهند کرد.
با فراهمآوردن تجربههایی در سنین پایین، کودک را با آب آشنا کنید تا قبل از آنکه ترس در او شکل بگیرد، بتواند از آن لذت ببرد.
1- واکنش شدید نشان ندهید. اگر کودکتان در داخل وان حمام سُر میخورد و یا سرش را زیر آب میگیرد، واکنش شدیدی نشان ندهید. به جای آنکه فریاد بزنید: «مواظب باش!» فقط مراقبش باشید. بیتردید، فرزند خردسال شما موقعیت خود را درک نمیکند؛ اما واکنش شما میتواند موجب نگرانی او شود.
2- خیسشدن را لذتبخش سازید. حمام و شستن سر با شامپو باید برای هر کس مفرح باشد. هیچوقت به کودک نگویید: «مراقب باش آب تو چشمت نره!»؛ زیرا کسی که میخواهد شناکردن را بیاموزد، مجبور است ورود آب به داخل چشم و بینیاش را تجربه کند. باید از رفتن صابون به چشم کودک جلوگیری کنید، اما ورود آب به چشم کودک، خطری در پیش ندارد.
3- روش بازی با کودکتان را در استخر بیاموزید. کلاسهای زیادی برای آموزش شنا به کودکان وجود دارد. آگاهی از روشهای اصولی مربیان این کلاسها، میتواند نقش شما را در یادگیری هرچه بهتر فن شنا دوچندان کند. اگر به نتیجة بعضی از کلاسهای رسمی آموزش شنا برای کودکان خردسال عقیده ندارید، این تصور را نیز به خود راه ندهید که بهترین راه را برای آموزش شنا به فرزندتان میدانید.
اگر کودک شما از آب میترسد، علت اصلی ترس او را دریابید. اگر کودکی از حمامکردن داخل وان میترسد، شاید دوست ندارد بر روی صورتش لیف بکشند و یا سرش را زیر شیر آب بگیرند. او حتی ممکن است نگران سرخوردن در وان حمام باشد. درمورد کودکانی که از استخر، دریاچه و دریا میترسند، عمق آب، دمای آب، نرسیدن پا به ته آب یا یک تجربه ترسناک گذشته، میتوانند دلایل اصلی باشند.
اگر کودکتان از آب میترسد، براساس علت ترس او برنامهای را برای آشناکردن او با آب، طرحریزی کنید.
در مورد کودکی که از حمامکردن میترسد، گذاشتن یک هوله خیس روی چشمانش یا ریختن آب با دست بر روی بدنش، میتواند آغاز خوبی باشد. پس از مدتی، میتوانید با یک کاسه پلاستیکی بر روی بدنش آب بریزید و به تدریج، حجم آب را زیادتر کنید. در مرحله بعد، از کودک بخواهید در حالی که چشمانش را بسته است با یک کاسه پلاستیکی بر روی سرش آب بریزد. کمکم از او بخواهید با چشمان باز این کار را انجام دهد و در نهایت، شما بر روی سرش آب بریزید.
1- عمق آب را افزایش دهید. در داخل وان حمام، کنترل عمق آب بسیار آسان است؛ اما در مورد استخر با مشکل روبرو خواهید شد. در مراحل ابتدایی، بهتر است از استخرهایی استفاده کنید که به جای نردبان، پله داشته باشند. در گوشهای از این گونه استخرها، پله هایی وجود دارد که تا سطح آب بالا میآیند.
معلم شنا، روش مراقبت از کودک را به بهترین نحو میداند و کودک میتواند این حقیقت را تجربه کند. از سوی دیگر، تماشای هم سنوسالانی که با خوشحالی در حال شنا هستند، میتواند بر روی کودک، اثر تقویتی داشته باشد. بنابراین، ثبتنام کودک در کلاسهای آموزشی بسیار مؤثر است.
سن خاصی برای شروع یادگیری شنا توصیه نشده است؛ اما بعضی از افراد بر این باورند که بهتر است، پس از هفتسالگی باشد. به هر حال، در صورت مراقبت دقیق، آموزش کودکان زیر هفت سال نیز خالی از فایده نیست؛ زیرا هرچه زودتر فرزندتان شنا را بیاموزد، هم او و هم شما بیشتر لذت میبرید، و همچنین کمتر گرفتار خواهید شد.
1- معلم شنا را با دقت انتخاب کنید. قبل از ثبتنام کودک، روش معلم را از نزدیک، تماشا کنید. ببینید با کودکانی که در سطوح مختلفی هستند، چگونه رفتار میکند. آیا آنها را به زور داخل آب میاندازد؟ درست است که آموختن شنا بدون فرورفتن سر به زیر آب غیرممکن است؛ اما روش معلم نقش بسزایی در پیشرفت کودک خواهد داشت.
2- از تحسین کودک، فروگذار نکنید. گریهها و التماسهایش را تحمل کنید؛ اما بهموقع هم او را تحسین کنید. بگذارید، بداند که از پیشرفت او مغرور و خرسند هستید.
3- برای کودک انگیزه ایجاد کنید. یک جدول طراحی کنید. سپس با هر پیشرفت کودک در آموختن شنا، یک ستاره در یکی از خانههای جدول بچسبانید. به کودک بگویید که با دریافت تعداد مشخصی ستاره، میتواند صاحب یک عینک شنا یا یک مایوی جدید شود. یکی از پیامدهای طبیعی مؤثر برای این کودک، وعده مسافرت به یک شهر ساحلی است (البته اگر فن شنا را به خوبی آموخته باشد.)
مشکلات شبانگاهی کودکان مشکلات خوابیدن در خانه شما هر چه باشد، شما تنها، دچار آنها نیستید بسیاری از والدین در فرستادن کودکانشان به رختخواب و نگه داشتن آنها در آنجا مشکل دارند.
کودکی که در تمامکردن تکالیف مدرسهاش مشکل دارد کودک شما به ندرت کارهای روزانه مدرسهاش را در زمانی که معلم تعیین کرده، تمام میکند؛ و کارهای مدرسهاش را به خانهاش میآورد.
چگونه در دوران بارداری از آرامش خیال لذت ببرید؟
سلامتی عمومی در اواسط دوران بارداری بطور طبیعی احساسات شما را هم تحت تأثیر قرار می دهد. توانایی بهتر خوردن، بهتر خوابیدن و ورزش کردن همه به آرامش ذهن کمک می کنند.
در بسیاری از فرهنگها احساس اولین حرکت کودک نقطه عطف دوران بارداری در نظر گرفته می شود. هنگامی که حرکت او را در درون خود حس می کنید، یا حرکات او را از طریق صفحه نمایش دستگاه سونوگرافی می بینید، به مرحله علاقه و وابستگی به او می رسید.
اولین معاینه و مشاوره ی پس از زایمان بیشتر پزشکان از بیماران خود می خواهند که شش هفته پس از زایمان خودشان برای معاینه حتما مراجعه کنند البته کسانی که سزارین شده اند باید زودتر از این موقع برای معاینه مراجعه کنند
برنامهریزی برای دوران بارداری برنامهریزی صحیح و اصولی برای بارداری به شما کمک میکند که بدون ترس و با آمادگی وارد این مرحله مهم شوید.
زایمان طبیعی زایمان طبیعی یکی از بهترین انواع زایمان است ولی تا حدودی ترس هم طبیعی است در اینجا ما شما را با مراحل این نوع زایمان آشنا می کنیم
تمامی حقوق مادی و معنوی ویدئوهای آموزشی و محصولات متعلق به کودکان طلایی می باشد ، جهت حمایت از صاحب اثر هزینه ی محصولات را پرداخت نمایید ...
© تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به "کودکان طلایی " می باشد.
طراحی سایت و سئو توسط گروه تخصصی وطن دیزاین